اما بعد ، ای پسر حنیف خبر یافتم که یکی از جوانان بصره تورا به مهمانی خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای .
سفره ای رنگین برایت گشوده و ظرف های طعام پیاپی برایت آورده اند . گمان نمی کردم بر سر سفره
مردمی بنشینی که نیازمندشان را به جفا می رانند و توانگرشان را به آن فرا می خوانند ! به لقمه ای که در
دهان می نهی بنگر ، آن را که حلال و حرامش برایت معلوم نیست بیرون انداز ، و آن را که یقین داری از حلال
فراهم گشته تناول کن .
....و در میان سکوت سنگین ، زمزمه هایی از قصه های آشنای مرد
امام باقر (علیه السلام ) می فرماید:«چون فاطمه (السلام علیها) نه ساله گشتند ، جبرئیل بر
دعا از نظر لغت به معنای خواندن ، صدا زدن وخواهش نمودن است ، ومعنای اصطلاحی
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش
ما انسان ها، براى سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نيازمنديم و از سه طريق مى توانيم برنامه مورد نياز خود را به دست آوريم . به عبارت ديگر سه راه پيش روى ماست :
« راه خود »
راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّى نيست ، زيرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسيار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خويش است . وجود پشيمانى هاى بسيار در زندگى ما دليلى است بر اشتباه بودن راهى كه رفته ايم و چه بسيار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت هاى ما، كه بعدا معلوم مى شود اشتباه بوده است .
مضافاً، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سويى به سويى مى برد وخواسته هاى جديدى را مطرح مى كند، با اين وضع آيا صلاح است باز هم در انتخاب راهى كه به سعادت يا شقاوت هميشگى انسان مربوط مى شود، طبق فكر ناقص وعلم محدود خود عمل كند؟!
« راه مردم »
راه دوّم نيز در نامطمئن بودن ، دست كمى از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدوديّت كه در دانش و انديشه من بود در نظريه ديگران نيز هست .همان گونه كه من در دام هواها و هوس هاى خويش گرفتارم ، ديگران نيز همين گرفتارى را داشته و دارند و همان طور كه من بارها پشيمان شده و مى شوم ، ديگران نيز همين پشيمانى را داشته و خواهند داشت .
از همه اينها گذشته ، هيچ دليلى وجود ندارد كه من از سليقه خود صرف نظر كنم و دنبال سليقه هاى گوناگون ديگران باشم . آزادى خود را رها كرده ، اسير كسانى شوم كه نه حقيقت مرا مى شناسند، نه سعادت ابدى مرا مى دانند و نه معلوم است كه خير خواهم باشند.
« راه خداوند یا همان دین »
راه دين ، راهى است كه آفريدگار براى ما قرار داده و بديهى است كه سازنده هر كالايى به مشخّصات و نيازهاى آن از ديگران آگاه تر است و بهتر از هر كسى مى تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و يا حفظ و نگهدارى آن را مشخّص نموده ، اعلام كند.
آيا وجود انسان ، از يك كالاى ساخته دست بشر كمتر ويا ساده تر است ؟! راه ما و مقرّرات و قوانين زندگى ما را نيز بايد سازنده وخالق ما يعنى خداى بزرگ بيان كند، زيرا او از هر كس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است . 1- طبق خواسته هاى مردم برنامه خود را تنظيم كنيم . 2- خود را تسليم خدا نماييم و راه خود را فقط از او بگيريم . 3- طبق ميل و سليقه خود عمل كنيم .
هیچ می دانید آخرین زنگ دنیا کی میخورد ؟؟ خدا می داند ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد و نه می شود سر شخصی کلاه گذاشت آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود !
و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختـــی بود،سوالی که بیش از یک بار نمیتوان به آن پاسخ داد
خدا کند آن روز که اخرین زنگ دنیا می خورد روی تخته سیاه قیامت اسم ما در لیست خوب ها بنویسند،
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگ های تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم،
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم،و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم،و بدانیم که دفتردنیا، چرک نویسیبیش نیست چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است...
.: Weblog Themes By Pichak :.